دموکراسی حرف نیست یک فرهنگ است باید آنرا شناخت پذیرفت وبه آن عمل کرد. آنان که با کلماتی درشت و پر طنین از دموکراسی سخن میگویند ولی در جزئی ترین کارها دمادم دموکراسی را زیر پا میگذارند دروغ میگویند.مشکل اصلی تاریخ ما امیختگی مذهب و سیاست است. تمام کسانی که صادقانه حتی راه نجات را در حکومتی مذهبی یافتند یا ایدئولوزی برخاسته از مذهب را راهنمای عمل قرار دادند جز به کمک ارتجاع و تیره روزی مردم بر نخاستند. اینان در پایه ها از همان مردابی تغذیه میکردند و می کنند که ملایان حاکم میکنند. باید به مذهب به عنوان مسئله ای شخصی احترام گذاشت ولی باید سوداهای رنگین و مسموم برپائی حکومتی که مذهب ذر آن رسوخ داشته باشد را با تمام مدعیانش به زباله دان ریخت. برای درک این حقیقت باید تاریخ ایران و اسلام و بخصوص تشیع را شناخت.

۱۳۹۱ تیر ۲۶, دوشنبه

برچسبها: م.ساقی گفتگو با اسماعیل وفا یغمائی مجموعه بیست گفتگو .گفتگوی شانزدهم. ادامه انتخابات ایران و نتایج آن


م.ساقی گفتگو با اسماعیل وفا یغمائی 
مجموعه بیست گفتگو .گفتگوی شانزدهم. 
ادامه انتخابات ایران و نتایج آن
تاریخ گفتگو: شانزدهم ژوئن دوهزار و نه

ساقی: سیزده ژوئن با هم صحبت داشتیم الان سه روز پر جوشش گذشته و خیلی اتفاقهائی رخ داده است بخصوص دیروز.حالا روشن تر می شود در باره انتخابات حرف زد.

یغمائی:
انتخابات جرقه را زد و بهانه ای برای برخاستن این موج عظیم شد. می شود اسمش را گذاشت یک موج تاریخی، واقعا تاریخی که ازسال پنجاه و هفت تا حالا نمونه اش دیده نشده بود این موج اعماق ایران برخاسته است ولی هنوز هم به روشنی نمیشود از نتایج حرف زد. باز هم باید افق را نگریست و منتظر بود.

ساقی:
برای چه به روشنی نمیشود حرف زد؟
یغمائی
چون هنوز معلوم نیست چه خواهد شد. در حقیقت وضعی پیش آمده که به نظر من همه بهت زده اند. پیرامون این حرکت مردم، همه بهت زده اند. این غول شکست ناپذیر تاریخی! یعنی ملت به خیابان آمد و نشان داد چقدر دشمن و کل رژیم در مقابلش حقیر است. این تصویر ملت است. آن ملت اما به دنبال چه کسی امده است ؟ به کی رای داده؟ این خودش مساله است. از میان کاندیداها دو چهره یعنی موسوی و کروبی پر رنگ هستند ولی آیا اینها پتانسیل نمایندگی این موج عظیم تاریخی را دارند؟ آیا اینها واقعا نمایندگان این توفانند یا نیستند و یا بدتر، اینکه تلاش خواهند کرد این توفان را دهنه و لجام بزنند، چون مقام معظم ولایت سر جایش هست! چون سیستم گستره چپاول و جنایت سرجایش است و قدرت لازم را دارد! چون شعار سرنگونی جمهوری اسلامی داده نمیشود بلکه انچه که هست فعلا درخواست یک تحول است و نه سرنگونی تام و تمام در حقیقت فعلا یک جنبش مدنی بسیار نیرومند است. اینهاست که قضیه را پیچیده و مبهم میکند و باید منتظر بود.

ساقی:
در باره نظرات اپوزیسیون چه می گوئید ، نظرات بسیار زیادی داده اند؟
یغمائی:
من هنوز از نقطه نظرات اپوزیسیون داخل کشورمتاسفانه اطلاع روشنی ندارم. یک چیز را میفهمم که بخشی از اپوزیسیون داخل کشور قطعا از موسوی حمایت می کند و همین بخش، اگر موسوی روی کار بیاید و موسوی پتانسیل جذب داشته باشد،^ این جماعت را اگر چه نه همه اشان را ،جذب خواهد کرد. البته این یک نظر است. باید دید موسوی کارش به کجا میکشد؟ باید دید خامنه ای چه خواهد کرد؟باید دید تغییر و تحولات اپوزیسیون و نیروهای داخل کشور راه به چه سوئی خواهد برد و خیلی بایدهای دیگر، و بعد از این بایدهاست که باید دید وضعیت اپوزیسیون داخل کشور در برابر شرایط جدید فعلا خیالی چه خواهد شد و جناب موسوی فرضی در قدرت، در برابر آنها چه خواهد کرد، چون بسیار خوشخیالی است که فکر کنیم بعد از این تحول فرضی هم ایران بهشت ! خواهد شد.

ساقی:
در باره اپوزیسیون خارج کشور چه می گوئید؟
یغمائی:
هریک مواضع خودشان را دارند ولی به نظر من مقداری باید مبهوت باشند. شرایط جدید تمام سازمانها و تشکلهای اپوزیسیون خارج کشور رادر این نقطه قرار می دهد که بقول معروف خود را به روز کنند و بخود آیند و مواضع روشن و چشم اندازهای مورد پسند و قبول و راه حلهای خود را ارائه دهند.
ساقی:
این کار ساده ای نیست.
  به هیچوجه. بسیار هم پیچیده است.چیزی که قضیه را پیچ می دهد این است  که توفانی برخاسته است که توفان ملت ایران در سراسر ایران است. ولی آنکه عجالتا بر قله توفان ایستاده است و پرچم را در دست دارد جناب موسوی نخست وزیر سابق است که بر اساس شهادت خودش به ولایت فقیه معتقد است. پیچ قضیه اینجاست که هر کس راه حلی می جوید .سخنی می گوید. اپوزیسیون خارج کشور بویژه اپوزیسیون شورا و مجاهدین که سی سال است خود را آلترناتیو این رزیم اعلام کرده اند در رابطه با توفان سراپا تائیدند ! و در رابطه با موسوی سراپا انکار، ولی واقعیت قضیه این است که این توفان و این جناب موسوی [ بسیار فراتر از خاتمی] در ارتباط با یکدیگرند. می توانیم راحت و با ایمان و یقین اعلام بکنیم که هشتاد و پنج درصد ملت رای نداده اند. می توانیم قدرت آن را داشته باشیم که از چند و چون کار بیست و پنجهزار شعبه  اخذ رای اطلاع داشته باشیم ولی این قضیه که تمام نشده است و حالا حالا ها هم تمام شدنی نیست. با این دریای جمعیت که خیابانها را پر کردند و میدان آزادی را به انفجار کشاندند و در گردهمائی ممنوع شده شرکت داشتند و هزاران عکس موسوی که بر دستها در اهتزاز بود و این همه شال سبز که برگردنهای پسران و دختران چه با حجاب و چه بی حجاب اویخته بود 

چه حواهیم کرد. اخر ملتی که رای نداده و بیخیال انتخابات بوده چرا باید از در آمدن احمدی نزاد از صندوق خشمگین بشود و جلوی گلوله برود.من برای اینکه حقیقت را بدانم میگویم باید این معادله توضیح داده شود . ببینید این را نمی توانیم منکر بشویم و اگر منکر شویم بطلان نظرات خود را خواهیم دید. اینجاست که من میگویم ما همه ما در برابر شرایط حساسی قرار داریم که مطلقا نمی توانیم از آن بگریزیم.می توانیم بگوئیم مردم رای ندادند. می توانیم بگوئیم این از اساس توطئه ای پیجیده است که توسط ارتجاع و امپریالیزم طراحی شده و همه دارند گول می خورند.می توانیم بگوئیم موسوی مثلا مصدق ایران است وباید تمام عیار از او حمایت کرد. می توانیم بگوئیم موسوی فرد جنایتکاری است و باید او را افشا کرد. می توانیم بگوئیم سرنخ تمام کاندیداها در دست خامنه ای است و این یک خیمه شب بازی جدید است.میتوانیم بگوئیم این مردمی که در خیابانها خروشیدند اکثرشان هواداران اپوزیسیون و الترناتیو خارج کشوری هستند و به نیت دیگری عکسهای موسوی را بر دست گرفته اند  و در شرایط مناسب تقیه سیاسی خود را خواهند شکست ولی هر کار بکنیم یک واقعیت است که می تواند منطبق بر حقیقت باشد و ما مجبوریم در مقابل این واقعیت اتخاذ موضع بکنیم و گرنه واقعیت موجود در برابر ما به صورت جبری اتخاذ موضع خواهد نمود و ما خود را در وضعیتی  نه چندان جالب خواهیم یافت.
ساقی:
مهمترین پیچ کدام است به نظر شما؟
یغمائی:
در شرایط حاضر فهم مساله موسوی و مردم! و آنالیز آن.
ساقی:
نظر خود شما چی هست؟
یغمائی:
دارم تلاش میکنم که بفهمم. واقعا دارم تلاش می کنم. ولی هنوز راه بجائی نبرده ام. موضع فردی من مشخص است. من به عنوان یک فرد که نه عضوگروهی هستم و نه نظرات گروه خاصی را در بست قبول دارم به عنوان یک شاعر و نویسنده لائیک و بیزار از دولت مذهبی و حکومت دینی و معتقد به آزادی و عدالت و دموکراسی به مفهوم مدرن و امروزی آن تا بساط ولایت و زندان و تیرباران و سرکوب برپاست غربت نشین و پناهنده خواهم ماند و حرفم این خواهد بود که زیر علم ولایت فقیه و دولتی که رئیسش معتقد به ولایت فقیه است نروید. ولی در رابطه با موضعی که بتوانم کنش  واکنشهای این چند روزه را بفهمم هنوز احتیاج به فرصت و چشم اندازهای بیشتر دارم.
ساقی:
مشکلی که در رابطه با گروههای سیاسی خودش را مشخص می کند جه چیزی هست.
یغمائی:
گروههای سیاسی ایرانی در خارج کشور بخصوص هرچه بزرگتر باشند بیشتراین مشکل را دارند این است که خودشان را طبعا جانشین و الترناتیو می دانند وشخصی چون موسوی را که هم به مقام ولایت معتقد است و هم جمهوری اسلامی و هم نخست وزیری بوده که در دوران او بسیاری بخون غلتیده اند بر نمی تابند. در میان گروهها شورا و مجاهدین چنانکه خودشان اعلام کرده اند تنها آلترناتیو و جانشین جمهوری اسلامی اند و معتقد به سرنگونی قهر آمیز و در این راه سی سال است که دارند کشته می دهند و بر سر هزمونی سیاسی با بسیاری نیروها و گروهها و شخصیتها درگیری سیاسی داشته اند و هرگز در کادر اندیشه خودشان جانشینی کسی چون موسوی را بر نمی تابند، کارشان ظریف تر و قابل تامل تر است و طبعا باید هر چه زودتر تحلیل خودشان را از شرایط برای نیروهای خودشان اعلام بکنند.
ساقی:
مشکل اصلی چی هست یعنی چه چیزی باید روشن بشود؟

یغمائی:
حل مساله و مقوله رابطه میلوینها ایرانی در تهران و شهرستانها با مقوله موسوی! این مردم البته دنبال آزادی و در خشم از استبدادند ولی محمل و شخصیت سیاسیشان کیست؟ اگر موسوی باشد اقیانوسی کار عظیم وجود دارد که باید انجام شود و قبل ازحل آن مسئله، در افتادن با موسوی یعنی درگیر شدن با ملتی که دنبال این جنابند واین یعنی یک مصیبت. اگر موسوی محمل این مردم نیست پس او کیست؟ یعنی آن دیگری و آن منجی برای مردم کیست؟ و قبل از اینها باید فهمید چرا این شرایط بوجود آمده است. ببینید قضاوت اخلاقی ساده است. مثلا از من بپرسید، من بعنوان یک فرد و یک ایرانی صریحا می گویم کارنامه امیر عباس هویدا نخست وزیر شاه بسا کمتر آلوده به سرکوب بود تا کارنامه موسوی در دوران صدارتش در جمهوری اسلامی همانطور که کارنامه محمد رضاشاه قابل مقایسه با خامنه ای نیست  و این ملا هزار برابر ان شاه خیانت و جنایت کرده است ولی دنیای سیاست که دنیای فقط قضاوت اخلاقی نیست. من به عنوان یک شاعر و نویسنده و پناهنده سیاسی وقتی در مقابل خیزشهای ملت ایران و مساله موسوی قرار می گیرم که نمی توانم بگویم که موسوی نخست وزیر رفسنجانی بوده و اگر روی کار بیاید سودش را منجمله دارو دسته رفسنجانی می برند پس هشتاد و پنج در صد رای نداده اند و حق با بنده است و حوزه ها خالی بوده است. در این نقطه باید من به درستی شرایط را ببینم و واقعیت را نفی نکنم و اشتباهات خود را بشناسم و دنبال راه چاره حقیقی بگردم. این است مشکل اصلی در این روزها که نمی توانیم از دست آن در برویم، البته فردا روزگار نقشهای تازه تری بر خواهد آورد و ما هم مواضع دیگری خواهیم داشت ولی امروز باید قضاوت اخلاقی را به کناری گذاشت و تیز و روشن چند و چونی های سیاسی و اجتماعی را مد نظر داشت. مثال میزنم. در اروپا مثلا فلان رهبر سوسیالیست یا گلیست طبعا از نظر اخلاقی از لیدر فلان حزبی که رهبرش راسیست و در حقیقت دارای گرایشات فاشیستی است دل خوش ندارد و با او حاضر نیست بطور خصوصی قهوه بخورد! ولی همین لیدر وقتی میشود رئیس جمهور برای آن بابای راسیست با توجه به پایه های اجتماعی اش مشروعیت سیاسی قائل میشود و بودجه لازم را در اختیارش می گذارد . این تفاوت قضاوت اخلاقی با کارکرد وقضاوت سیاسی و اجتماعی است .من فکر می کنم که اپوزیسیون خارج کشور در مقابل احمدی نژاد بسیار کمتر مشکل دارد تا خاتمی و بخصوص موسوی. احمدی نزاد اساسا ذهنها را به اینطرف می راند که هیچ راه حلی وجود ندارد ولی کسانی چون خاتمی و موسوی مشکلات فراوانی ایجاد می کنند. البته موسوی با خاتمی قابل مقایسه نیست چون آن بابا یک ملای حقه باز بود با دار و دسته ای بسا کوچکتر ولی این یکی تمام نفرت ناشی از احمدی نزاد و ناراحتی خشم از فریبکاری خاتمی را سوخت چراغ خود دارد و این چراغ به نظر من نه در دفتر تحکیم وحدت و فلان حزب بلکه عجالتا در خیابانهای تهران وشهرستانها و در میان مردم میسوزد بنابراین باید اندیشید و دید و راهی درست جست و اعلام نمود.

ساقی:
یعنی باید مشخص بکنیم که یا همه اینها دروغ است و یا اگر راست است چرا اینطور شده و چه کار باید کرد.
یغمائی:
همینطور است.
ساقی:
در باره اینده چه فکر می کنید؟
یغمائی:
همینقدر می دانم همه دچار مشکلند! همه! بخصوص ولی فقیه. فکر می کنم اگر ولی فقیه کوتاه بیاید طبعا ملت دیگر کوتاه نمی آید و موجهای جدیدتری در راه است. اقتدار فقیه که بشکند کار زار خواهد شد. اگر احمدی نژاد بماند  توفان نیرومند تر خواهد وزید. مردم تقریبا از مرز سرخ گذشته اند وهر کشته ای ترس از کشته شدن را کمتر خواهد کرد. من روز کشتار مردم در میدان ژاله در میدان ژاله بودم، با رفیقی بنام قاسم مهریزی زاده که بعدها آخوندها او را کشتند و در آنجا دیدم که مرگ از مردم شکست خورد. مردم در اینروزها شجاعتر و نیرومند تر از ان ایامند  و اگر چه در ایران نیستم تا در کنار آنها در شروع انقلابی دیگر و این بار نه ددر سن بیست و چهار پنج سالگی بلکه پس از سالیان سال غربت در سن پنجاه و شش سالگی در کنار آنها فریاد براورم زنده باد آزادی و مرگ بر استبداد،در این تردید ندارم.
ادامه دارد
 عکسها
1- جلد مجموعه شر در رسالت کبوتر و سیب
2-با جمعی از اهل شعر و ادب از یازده کشور مختلف پاریس 2008
3 - با طاهر زاده و شمس
4-پشت جلد کتاب چهار فصل در طبیعت سوم
5-پشت جلد مجموعه شعر جادوگر عاشق


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

About Me

عکس من
i am an iranian poet and writer living in France , a human right activist

Search